محل تبلیغات شما

توی مسابقه ی کتابخوانیِ کتاب "یادت باشد" از طرف دانشگاه شرکت کردم.ثبت نامش اینترنتی بود گزینه سفارش کتاب هم علامت زدم.کلی هم واسه شرکت تو مسابقه ذوق کردم.کنار حجم درسا و کتابا یه محک خوبیه واسه خودم.واسه یکی از دوستامم اطلاعیه ثبت نام فرستادم و بهش پیشنهاد دادم شرکت کنه چون میدونستم اونم قبلا کتابش خونده.

قبل کلاسا تا قبل اینکه استاد بیاد و تو اتوبوس سریع کتابو درمیاوردم و شروع به خوندن میکردم احساس میکردم دارم بهتر میفهمم از دفعه پیش یه چیزهاییش یادم رفته بود.یه برگه هم بین صفهحات کتاب گذاشتم قسمت های مهم که به نظرم میاد ممکنه ازش سوال بیاد یادداشت میکنم.

خولاصه بچه ها کتابو دستم دیدن هرکدوم و منم داوطلب قبل اینکه بپرسن کلی از کتاب تعریف کردم و دعوتشون کردم بخونن.

مسابقه قراره شنبه برگزار بشه و هدایا هم نقدی هستش.

نفر اول 200 هزارتومن جایزه میگیره.

یکی از بچه ها بهم گفته شنبه که مسابقه تموم شد یکشنبه حتما برام کتابو بیار بخونم و دو نفر دیگه هم بعد اون نوبت رزرو کردن.حالا از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون من روی کتابام یکم حساسم اونم اگه کتابی باشه که محبوبم باشه که هیچی حقیقتا هم خجالت میکشم که نه بگم به دوستام برای ندادن کتاب هم با خودم میگم چه اشکالی داره خب به جای اینکه کتاب خاک بخوره تو قفسه بده ملت بخونن کیف کنن خدارو چه دیدی شاید مایه ی خیر شدیم و مردم از سبک زندگی این شهید یادگرفتن و شاید مارو دعا کردن و ثواب ثبت کردیم.

مخصوصا که این کتابو وقتی برای اولین بار دوستم بهم داد بخونم باورم نمیشد بهش گفتم واقعا کتابو بهم میدی بخونم؟ یعنی ببرم دنبالم؟(چون دوستم تو خوابگاهه و کیلومترها دورتر از من)و پیش خودم فکر کردم اگه من بودم کتابو نمیدادم.بعد اینکه کتابو خوندم بهش پیام دادم و تشکر کردم و پرسیدم کجا کتابو به دستت برسونم؟ گفت حالا بزار پیش خودت باشه اگه میدونی کسی هم علاقه منده بده بخونه.به داداشم از طرف ناجا همین کتابو هدیه دادن و ماهم داریم توخونمون.مگه غیر از اینه که انرژی نباید ثابت بمونه باید تغییر کنه.پول نباید اندوخته بشه واسه یه مدت طوووولانی باید در جریان باشه.

یکم بی ربطه ولی یاد این بیت افتادم:

خداوند ز حکمت ببندد دَری/ ز رحمت گشاید درِ دیگری



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها